
خاقانی
غزل شمارهٔ ۳۰۵
۱
خیال روی توام غمگسار و روی تو نه
به هر سوئی که کنم راه، راه سوی تو نه
۲
خیال تو همه شب ره به کوی من دارد
اگرچه بخت مرا رهنما به کوی تو نه
۳
دریغ کاش تو را خوی چون خیال بدی
که خرمم ز خیال تو و زخوی تو نه
۴
دل من آرزوی وصل میکند چه کنم
که آرزوی من این است و آرزوی تو نه
۵
مرا به نوک مژه غمزهٔ تو دعوت کرد
بخورد خونم و گفتا برو که خوی تو نه
۶
به بوئی از تو شدم قانع و همی دانم
که هیچ رنگ مرا از تو جز که بوی تو نه
۷
هزار جوی هوس رفته است در دل تو
که هیچ آب غم من روان به جوی تو نه
۸
ز جستجوی تو حیرت نصیب خاقانی است
تو کیمیائی و او مرد جستجوی تو نه
نظرات
کسرا