خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۳۲۷

۱

ای ترک دلستان ز شبستان کیستی

خوش دلبری، ندانم جانان کیستی

۲

بس نادره نگاری، بس بوالعجب بتی

ما را بگو که لعبت خندان کیستی

۳

ای آنکه در صحیفهٔ حسن آیتی شدی

گوئی کز ایزد آمده در شان کیستی

۴

ای تازه گلبنی که شکفتی به ماه دی

با این نسیم خوش ز گلستان کیستی

۵

از کافری به سوی مسلمانی آمدی

اینجا برای غارت ایمان کیستی

۶

جهان‌ها در آرزوی تو می‌بگسلد ز هم

چون گویمت که بستهٔ پیمان کیستی

۷

دوش از برم برفتی و بر خوان نیامدی

امشب بگو کجائی و مهمان کیستی

۸

خاقانی آن توست بهر موجبی که هست

معلوم کن ورا که تو خود ز آن کیستی

تصاویر و صوت

نظرات