خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۳۳۲

۱

جان بخشمت آن ساعت کز لب شکرم بخشی

دانم که تو ز آن لب‌ها جانی دگرم بخشی

۲

تب‌هاست مرا در دل و نیشکرت اندر لب

آری ببرد تب‌ها گر نیشکرم بخشی

۳

با تو به چنین دردی دل خوش نکنم حقا

الا که به عذر آن دردی دگرم بخشی

۴

دوشم لقبی داد، کمتر سگ کوی خود

من کیستم از عالم تا این خطرم بخشی

۵

تو ترک سیه چشمی، هندوی سپیدت من

خواهی کلهم سازی، خواهی کمرم بخشی

۶

پروانهٔ جان‌بازم پر سوختهٔ شمعت

می‌افتم و می‌خیزم تا باز پرم بخشی

۷

از غمزه و لب هردم، دریا صفتی با من

گه کشتن من سازی، گاهی گهرم بخشی

۸

گفتی که به خاقانی وقتی گهری بخشم

بخشود نیم بالله وقت است اگرم بخشی

تصاویر و صوت

نظرات