خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۳۳۷

۱

تا حلقه‌های زلف به هم برشکسته‌ای

بس توبه‌های ما که بهم درشکسته‌ای

۲

گاه از ستیزه گوش فلک برکشیده‌ای

گاه از کرشمه دیدهٔ اختر شکسته‌ای

۳

دانم که مه جبینی ای آسمان شکن

اما ندانم آنکه چه لشکر شکسته‌ای

۴

آهسته‌تر، نه ملک خراسان گرفته‌ای

و آسوده‌تر، نه رایت سنجر شکسته‌ای

۵

در شاه‌راه عشق تو هر محملی که بود

بر دل شکستگان قلندر شکسته‌ای

۶

در گوشه‌ها هزار جگر گوشه خورده‌ای

وز کبر گوشهٔ کله اندر شکسته‌ای

۷

یک مشت خاک غارت کردن نه مشکل است

بس کن که نه طلسم سکندر شکسته‌ای

۸

درهم شکسته‌ای دل خاقانی از جفا

تاوان بده ز لعل که گوهر شکسته‌ای

۹

خاقانیا نشیمن شروان نه جای توست

بر پر سوی عراق نه شهپر شکسته‌ای

۱۰

رو کز کمان گروههٔ خاطر به مهره‌ای

بر چرخ، پر تیر سخنور شکسته‌ای

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی، کتابفروشی خیام 2537 - حسان العجم افضل الدین ابراهیم بن علی خاقانی شروانی - تصویر ۴۳۴

نظرات

user_image
حمیدرضا
۱۳۸۷/۰۸/۱۲ - ۱۲:۳۲:۰۲
در مصرع اول بیت اول «تا حلقه‌های بهم برشکسته‌ای» با «تا حلقه‌های زلف به هم برشکسته‌ای» جایگزین شد.