خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۳۳۹

۱

آن لعل شکر خنده گر از هم بگشایی

حقا که به یک خنده دو عالم بگشایی

۲

ورچه نگشائی لب و در پوست بخندی

از رشتهٔ جانم گره غم بگشایی

۳

مجروح توام شاید اگر زخم ببندی

رحمی کن ار حقهٔ مرهم بگشایی

۴

کاری است فرو بسته، گشادن تو توانی

صد مشکل ازین‌گونه به یک‌دم بگشایی

۵

اندیشه مکن سلسلهٔ چرخ نبرد

گر کار چو زنجیر من از هم بگشایی

۶

گفتی چو فلک دست جفا برنگشایم

ایمن نشوم، گر تو توئی هم بگشایی

۷

هان ای دل خاقانی از آه سحری کوش

کاین چنبر افلاک خم از خم بگشایی

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی (مطابق نسخه خطی ۷۶۳ هجری) - حسن العجم افضل الدین بدیل بن علی شروانی - تصویر ۵۱۲

نظرات

user_image
رعنا
۱۳۹۸/۱۲/۱۲ - ۰۵:۰۷:۵۲
بیت اول دو عالم از هم گشودن چه معنی میده؟