خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۳۴۸

۱

دیدی که هیچگونه مراعات من نکردی

در کار من قدم ننهادی به پای‌مردی

۲

زنگار غم فشاندی بر جانم و ندیدی

کز چرخ لاجوردی دل هست لاجوردی

۳

روز سیاه کردی روزی ز روی حرمت

در روی تو نگفتم آخر که تو چه کردی

۴

تا خون من چو آب نخوردی به نوک غمزه

در جستجوی کشتن من آب وانخوردی

۵

گفتی که در نوردم یک‌باره فرش صحبت

فرش نگستریده ندانم که چون نوردی

۶

پنداشتم که هستی درمان سینهٔ من

پندار من غلط شد درمان نه‌ای، که دردی

۷

خاقانی آن توست مکن غارت دل او

کز خانه صید کردن دانی که نیست مردی

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی، کتابفروشی خیام 2537 - حسان العجم افضل الدین ابراهیم بن علی خاقانی شروانی - تصویر ۴۴۴

نظرات

user_image
حمیدرضا
۱۴۰۱/۰۳/۰۳ - ۰۲:۰۰:۲۳
این غزل نیز به نظر می‌رسد دشواریهای وزنی مشابه این یکی داشته باشد: خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶