خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۳۶۳

۱

زین نیم جان که دارم جانان چه خواست گوئی

کرد آنچه خواست با دل از جان چه خواست گوئی

۲

چشم کمان‌کش او ترکی است یاسج افکن

چون صبر کرد غارت ز ایمان چه خواست گوئی

۳

در وعده خورد خونم پس داد وعدهٔ کژ

زان خون که نیست چندین، چندان چه خواست گوئی

۴

چون بلبلم بر آتش نعره زنان و سوزان

کز زیره آب دادن جانان چه خواست گوئی

۵

هجرانش آتش غم در کشت عمر من زد

زین کشت زرد عمرم هجران چه خواست گوئی

۶

گفتم رسم به وصلت مژگان بر ابروان زد

زین بر زدن به ابرو مژگان چه خواست گوئی

۷

من سر نهم به پایش او روی تابد از من

من پشت دست خایم کو زان چه خواست گوئی

۸

طوفان آب و آتش بر باد داد خاکم

زین هست و نیست موئی طوفان چه خواست گوئی

۹

محرم نزاد دوران ور زاد کشت خیره

زین خیره کشتن آوخ دوران چه خواست گوئی

۱۰

زان همدمان یک‌دل یک نازنین نمانده است

این دور بی‌وفایان ز ایشان چه خواست گوئی

۱۱

خاقانیا دلت را ز افغان چه حاصل آید

چون دل نیافت دارو ز افغان چه خواست گوئی

۱۲

شروان ز باغ سلوت بس دور کرد ما را

زین دور کردن ما شروان چه خواست گوئی

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی به اهتمام ضیاء الدین سجادی - افضل الدین بدیل بن علی نجار - تصویر ۷۶۳
دیوان خاقانی شروانی (مطابق نسخه خطی ۷۶۳ هجری) - حسن العجم افضل الدین بدیل بن علی شروانی - تصویر ۵۲۰

نظرات