خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۳۷۲

۱

چه کرد این بنده جز آزادمردی

که گرد خاطر او برنگردی

۲

به دل گفتی نخواهم جست، جستی

جفا گفتی نخواهم کرد، کردی

۳

همه بر حرف هجران داری انگشت

چه باشد این ورق را در نوردی

۴

دل من مست توست او را میفکن

که مستان را فکندن نیست مردی

۵

کجا یارم که با تو باز کوشم

که تو با رستم ای جان هم نبردی

۶

چه سود ار من رسم در گرد اسبت؟

که تو صد ساله ره ز آن سوی گردی

۷

برای آنکه نقش تو نگارند

دل خاقانی آمد لاجوردی

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی به اهتمام دکتر میر جلال‌الدین کزازی ـ ج ۲ (غزلها، قطعه ها، چارانه ها و سروده های عربی) - خاقانی شروانی - تصویر ۲۸۵

نظرات

user_image
مرداد
۱۴۰۰/۰۶/۲۴ - ۰۲:۵۶:۲۲
دل من مست توست او را میفکن که مستان را فکندن نیست مردی چقدر زیبا، درود بر خاقانی.