
خاقانی
غزل شمارهٔ ۳۷۳
۱
مرا تا جان بود جانان تو باشی
ز جان خوشتر چه باشد آن تو باشی
۲
دل دل هم تو بودی تا به امروز
وزین پس نیز جان جان تو باشی
۳
به هر زخمی مرا مرهم تو سازی
به هر دردی مرا درمان تو باشی
۴
بده فرمان به هر موجب که خواهی
که تا باشم، مرا سلطان تو باشی
۵
اگر گیرم شمار کفر و ایمان
نخستین حرف سر دیوان تو باشی
۶
به دین و کفر مفریبم کز این پس
مرا هم کفر و هم ایمان تو باشی
۷
ز خاقانی مزن دم چون تو آئی
چه خاقانی که خود خاقان تو باشی
تصاویر و صوت



نظرات
کسرا