خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۳۷۷

۱

خاک شدم در تو را آب رخم چرا بری

داشتمت به خون دل خون دلم چرا خوری

۲

از سر غیرت هوا چشم ز خلق دوختم

پردهٔ روی تو شدم پردهٔ من چرا دری

۳

وصل تو را به جان و دل می‌خرم و نمی‌دهی

بیش مکن مضایقه زانکه رسید مشتری

۴

گه به زبان مادگان عشوهٔ خوش همی دهی

گه به شگرفی و تری هوش مرا همی بری

۵

عشق تو را نواله شد گاه دل و گهی جگر

لاغر از آن نمی‌شود چون برهٔ دو مادری

۶

کیسه هنوز فربه است از تو از آن قوی دلم

چاره چه خاقانی اگر کیسه رسد به لاغری

۷

گرچه به موضع لقب مفتعلن دوباره شد

بحر ز قاعده نشد تا تو بهانه ناوری

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی (مطابق نسخه خطی ۷۶۳ هجری) - حسن العجم افضل الدین بدیل بن علی شروانی - تصویر ۵۲۲
دیوان خاقانی شروانی به اهتمام دکتر میر جلال‌الدین کزازی ـ ج ۲ (غزلها، قطعه ها، چارانه ها و سروده های عربی) - خاقانی شروانی - تصویر ۲۹۲

نظرات

user_image
مهدی سعیدی
۱۳۹۲/۱۰/۰۷ - ۰۳:۳۰:۴۵
در بیت آخر به جای واژه لبت، واژه لقب درست است. شاعر با حسن تعلیل به این نکته اشاره میکند که در بیت قبل و در واژه خاقانی وزن شعر را که مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن است به صورت مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفاعلن آورده. و این از اختیارات شاعری است.