خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۳۷۸

۱

هر روز به هر دستی رنگی دگر آمیزی

هر لحظه به هر چشمی شور دگر انگیزی

۲

صد بزم بیارایی هر جا که تو بنشینی

صد شهر بیاشوبی هرجا که تو برخیزی

۳

چون مار کنی زلفین وز پرده برون آیی

ناگه بزنی زخمی چون کژدم و بگریزی

۴

فتنه کنیم بر خود پنهان شوی از چشمم

چون فتنه برانگیزی از فتنه چه پرهیزی

۵

مژگان تو خونم را چون آب همی ریزد

تو بر سر من محنت چون خاک همی بیزی

۶

خون ریخته می‌بینی گوئی که نه خون توست

از غمزه بپرس آخر کاین خون که می‌ریزی

۷

بردی دل خاقانی در زلف نهان کردی

ترسم ببری جانش در طره در آویزی

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
بهرام ناهد
۱۳۹۵/۰۹/۲۳ - ۰۰:۱۶:۱۵
در بیت دوم ، مصراع دوم : “صد شهر به هم ریزی" صحیح است . که در برنامه یک شاخه گل شماره 341 خوانده شده
user_image
بهرام ناهد
۱۳۹۵/۰۹/۲۳ - ۰۰:۵۰:۳۹
به نظر بنده در بیت چهارم نگارش "فتنه کنی ام" بهتر است.