
خاقانی
غزل شمارهٔ ۳۸۵
۱
در عشق، فتوح چیست؟ دانی
از دوست کرشمهٔ نهانی
۲
بینی ز کمان کشان غمزه
ترکان که کمین گشای خوانی
۳
گوئی که ز عشق او نشان ده
کس داد نشان ز بینشانی
۴
سرنامهٔ عشق کشتن آمد
سرنامهٔ خلق زندگانی
۵
گفتم به خیال او که آوخ
من دل سبکم تو جان گرانی
۶
دل گم شدهام کجا ندانم
جای دل گم شده تو دانی
۷
خاقانی تو مزن ازین دم
کاین دم گهری است آسمانی
تصاویر و صوت


نظرات