
خاقانی
غزل شمارهٔ ۳۹۳
۱
تعاطی الکاس من شان الصبوح
فسق بالراح یا ریحان روحی
۲
ببین همچون لبت خندان رخ صبح
بده چون اشک من جام صبوحی
۳
هواک الکاس الذی لاتستفت فیها
ولاتخفی الهوی خوف الفضوح
۴
لبت می در می است و نوش در نوش
بنامیزد فتوح اندر فتوحی
۵
جرحت القلب فاسق الراح صرفا
فاصفاها قصاصا للجروح
۶
سخنها تازه کن خاقانی ایراک
کهن شد قولهای بوالفتوحی
نظرات