خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۳۹۵

۱

یارب لیل مظلم قد قلت یارب ارحم

حتی تجلی الصبح لی فی‌الساترین المعلم

۲

جام صبوحی ده قوی چون صبح بنمود از نوی

بوئی چو باد عیسوی رنگ چو اشک مریمی

۳

هات من الدن دما فاشرب هنیا فی‌الملا

فالنفس من قبل الصبی ربت جنانا بالدم

۴

خون خورده‌ای نه مه پسر خون رزان می خور دگر

کاین آدمی را آبخور خون است مسکین آدمی

تصاویر و صوت

نظرات