
خاقانی
غزل شمارهٔ ۳۹۶
۱
قم بکرة و خذها با کورة الحیات
فالدیک قدینادی هات السلاف هات
۲
در جام زیبقی کن گوگرد سرخ ذاتی
آن کیمیای جانها وان گوهر نباتی
۳
راحا کعین دیک اصفی من الفرات
فالدیک فی اذان والکاس فی الصلوة
۴
لب تشنگان جان را سیارهٔ حیاتی
بل یوسفان دل را از چاه غم نجاتی
۵
هاتالصبوح فاشرب مستدرک الفوات
انعم بها صبوحی واجمع بهاشتات
۶
می خواه و دیو دل باش ارچه ملک صفاتی
از سرزنش چه ترسی نه قاضیالقضاتی
۷
حفت الیک روحی حتی انحنت قناتی
لاالخیر فی حیاتی لاالضر من مماتی
۸
خاقانیا چو دیدی از عمر بیثباتی
نطع هوس برافشان پندار شاه ماتی
۹
وصف خدایگان خوان گر مرد معجزاتی
اقبال پادشه را از سیل حادثاتی
نظرات