خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۴۷

۱

رخ تو رونق قمر بشکست

لب تو قیمت شکر بشکست

۲

لشکر غمزهٔ تو بیرون تاخت

صف عقلم به یک نظر بشکست

۳

بر در دل رسید و حلقه بزد

پاسبان خفته دید و در بشکست

۴

من خود از غم شکسته‌دل بودم

عشقت آمد تمامتر بشکست

۵

نیش مژگان چنان زدی به دلم

که سر نیش در جگر بشکست

۶

نرسد نامه‌های من به تو ز آنک

پر مرغان نامه‌بر بشکست

۷

قصه‌ای می‌نوشت خاقانی

قلم اینجا رسید و سر بشکست

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی به اهتمام ضیاء الدین سجادی - افضل الدین بدیل بن علی نجار - تصویر ۶۳۵

نظرات

user_image
ناشناس
۱۳۸۹/۱۱/۱۸ - ۱۳:۲۵:۴۳
باسمه تعالیمصرع آخر این شعر(قلم اینجا رسید سر بشکست) در حوزه های علمیه مثل سایر گردیده است زیرا مرحوم آخوند خراسانی در کتاب کفایه الاصول پس از بحث سنگین جبر و اختیار که به مناسبت در بحث اوامر مطرح شده است برای بیان غموض بحث متمثل به این شعر میشود.
user_image
یاسین
۱۳۹۷/۰۳/۰۴ - ۱۸:۰۳:۴۰
نوش لب لعل تو، قیمت شکر شکستچین سر زلف تو، رونق عنبر شکستانوری ابیوردی
user_image
فیض بارش
۱۳۹۹/۰۵/۱۱ - ۱۶:۴۲:۴۲
در ترانه های محلی ما (پنجشیر) مصراع پنجم را چنین می خوانند:تا که چشمت مرا به نیزه بزدسر آن نیزه در جیگر بشکست