
خاقانی
غزل شمارهٔ ۴۹
۱
زان زلف مشک رنگ نسیمی به ما فرست
یک موی سر به مهر به دست صبا فرست
۲
زان لب که تا ابد مدد جان ما ازوست
نوشی به عاریت ده و بوسی عطا فرست
۳
چون آگهی که شیفته و کشتهٔ توایم
روزی برای ما زی و ریزی به ما فرست
۴
بندی ز زلف کم کن و زنجیر ما بساز
قندی ز لب بدزد و به ما خونبها فرست
۵
بردار پرده از رخ و از دیدههای ما
نوری که عاریه است به خورشید وافرست
۶
گاهی به دست خواب پیام وصال ده
گه بر زبان باد سلام وفا فرست
۷
خاقانی از تو دارد هردم هزار درد
آخر از آن هزار یکی را دوا فرست
۸
باری گر اینهمه نکنی مردمی بکن
از جای بردهای دل او باز جا فرست
تصاویر و صوت



نظرات
مرداد