خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۴۹

۱

زان زلف مشک رنگ نسیمی به ما فرست

یک موی سر به مهر به دست صبا فرست

۲

زان لب که تا ابد مدد جان ما ازوست

نوشی به عاریت ده و بوسی عطا فرست

۳

چون آگهی که شیفته و کشتهٔ توایم

روزی برای ما زی و ریزی به ما فرست

۴

بندی ز زلف کم کن و زنجیر ما بساز

قندی ز لب بدزد و به ما خون‌بها فرست

۵

بردار پرده از رخ و از دیده‌های ما

نوری که عاریه است به خورشید وافرست

۶

گاهی به دست خواب پیام وصال ده

گه بر زبان باد سلام وفا فرست

۷

خاقانی از تو دارد هردم هزار درد

آخر از آن هزار یکی را دوا فرست

۸

باری گر این‌همه نکنی مردمی بکن

از جای برده‌ای دل او باز جا فرست

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی، کتابفروشی خیام 2537 - حسان العجم افضل الدین ابراهیم بن علی خاقانی شروانی - تصویر ۳۶۸
دیوان خاقانی شروانی (مطابق نسخه خطی ۷۶۳ هجری) - حسن العجم افضل الدین بدیل بن علی شروانی - تصویر ۴۰۰
دیوان خاقانی شروانی به اهتمام ضیاء الدین سجادی - افضل الدین بدیل بن علی نجار - تصویر ۶۳۹

نظرات

user_image
مرداد
۱۴۰۰/۰۹/۱۰ - ۱۷:۴۴:۵۳
محشر بود.