خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۵۰

۱

روی تو دارد ز حسن آنچه پری آن نداشت

حسن تو دارد ملک آنکه سلیمان نداشت

۲

شو بده انصاف خویش کز همه روحانیان

حجرهٔ روح القدس به ز تو مهمان نداشت

۳

در همه روی زمین به ز تو دارنده‌ای

بزم خلیفه ندید لشکر سلطان نداشت

۴

خاک درت را فلک بوسه نیارست زد

ز آنکه دو عالم به نقد از پی تاوان نداشت

۵

طیره از آنی که دل پای سریر تو را

هدیه به جز سر نیافت، تحفه به جز جان نداشت

۶

آنچه ز سودای تو در دل خاقانی است

نیست به عالم سری کو پی تو آن نداشت

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی، کتابفروشی خیام 2537 - حسان العجم افضل الدین ابراهیم بن علی خاقانی شروانی - تصویر ۳۶۸
دیوان خاقانی شروانی به اهتمام ضیاء الدین سجادی - افضل الدین بدیل بن علی نجار - تصویر ۶۳۶

نظرات

user_image
محمدعلی میرآخوری
۱۳۹۵/۱۰/۲۳ - ۰۴:۱۷:۱۸
در بیت اول مصراع دوم یک ز جا افتادهروی تو دارد زحسن آنچه پری آن نداشتحسن تو دارد ز ملک آنکه سلیمان نداشت
user_image
علی سید
۱۳۹۶/۱۱/۱۶ - ۱۶:۱۱:۱۰
خاک درت را فلک بوسه نیارست زددرست:خاک درت را فلک بوسه نیازست زد
user_image
nabavar
۱۳۹۶/۱۱/۱۶ - ۱۷:۲۱:۳۹
عزیزان : میرآخوری و علی سید اشعار بزرگان را خراب نکنید در هر دو مورد همین طور که آمده درست استنیارست از یارستن{ یارایی داشتن } به مانای توان داشتن استزنده باشید