
خاقانی
غزل شمارهٔ ۵۱
۱
به باغ وصل تو خاری رقیبِ صد ورد است
به یاد روی تو دردی طبیبِ صد درد است
۲
هزار جان مقدس فدای روی تو باد
که زیر دامن زلف تو سایهپرورد است
۳
به روزگار هوای تو کم شود؟ نی نی
هوای تو عَرَضی نیست مادرآورد است
۴
رسول من سوی تو باد صبحدم باشد
ازین قِبَل نفس باد صبحدم سرد است
۵
سپر به مهر فکندم کمان به کینه مکش
به تیر غمزه بگو کو نه مرد ناورد است
۶
به دل اسیر هوای تو گشت خاقانی
اگر به جان برهد هم سعادتیمرد است
تصاویر و صوت

نظرات