
خاقانی
غزل شمارهٔ ۸۲
۱
علم عشق عالی افتاده است
کیسهٔ صبر خالی افتاده است
۲
اختیاری نبود عشق مرا
که ضروری و حالی افتاده است
۳
اختر عشق را به طالع من
صفت بیزوالی افتاده است
۴
دست بر شاخ وصل او نرسد
ز آنکه در اصل عالی افتاده است
۵
خوش بخندم چو زلف او بینم
زآنکه شکلش هلالی افتاده است
۶
هرچه دارد ضمیر خاقانی
در غمش حسب حالی افتاده است
نظرات