خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۸۳

۱

فلک در نیکوئی انصاف دادت

سرگردن کشان گردن نهادت

۲

جهان از فتنه آبستن شد آن روز

که مادر در جهان حسن زادت

۳

جهانی نیم کشت ناوک توست

ندیده هیچ کس زخم گشادت

۴

به شام آورد روز عمر ما را

امید وعدهای بامدادت

۵

نهان حال ما نزد تو پیداست

که سهم الغیب در طالع فتادت

۶

ز بس خون‌ها که می‌ریزی به غمزه

شمار کشتگان ناید به یادت

۷

گر از خون ریختن شرمت نیاید

ز رنج غمزه باری شرم بادت

۸

همه در خون خاقانی کنی سعی

نگوئی آخر این فتوی که دادت

تصاویر و صوت

نظرات