خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۸۸

۱

عقل در عشق تو سرگردان بماند

چشم جان در روی تو حیران بماند

۲

در ره سرگشتگی عشق تو

روز و شب چون چرخ سرگردان بماند

۳

چون ندید اندر دو عالم محرمی

آفتاب روی تو پنهان بماند

۴

هرکه چوگان سر زلف تو دید

همچو گویی در سر چوگان بماند

۵

هر که سر گم کرد و دل در کار تو

چون سر زلف تو بی‌سامان بماند

۶

هرکه یک‌دم آب دندان تو دید

تا ابد انگشت بر دندان بماند

۷

هرکه جست آب حیات از لعل تو

جاودان در ظلمت هجران بماند

۸

گر کسی را وصل دادی بی‌طلب

دیدم آن در درد بی‌درمان بماند

۹

ور کسی را با تو یکدم دست بود

عمرها در هر دو عالم زان بماند

۱۰

حاصل خاقانی از سودای تو

چشم گریان و دل بریان بماند

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی (مطابق نسخه خطی ۷۶۳ هجری) - حسن العجم افضل الدین بدیل بن علی شروانی - تصویر ۴۱۳

نظرات