خاقانی

خاقانی

شمارهٔ ۱۲۱ - در هنگام زیارت مدینهٔ منوره گفته و در آن خاک نهفته است

۱

ای شفیع صد هزار امت چو خاقانی به حشر

بنده مرتد بود و بر دست تو ایمان تازه کرد

۲

گر زبان او جنابت داشت از هر جانبی

آن جنابت برگرفت اشکی که طوفان تازه کرد

۳

چون زبان او به هفتاد آب خجلت شسته گشت

بر درت هر هفته‌ای هفتاد دیوان تازه کرد

۴

زین سفر مقصود امسالش تو بودستی نه حج

کالامان گویان به درگاه آمد و جان تازه کرد

۵

رفت زی کعبه که آرد کعبه را زی تو شفیع

تاش بپذیری که او با توبه ایمان تازه کرد

۶

پیش کعبه نفس حسی بهر قربان هدیه برد

پیش صدرت جان قدسی کشت و قربان تازه کرد

۷

این دو حرف از خون دل بنوشت و در خاکش نهفت

نسخهٔ توبه است کز خوناب مژگان تاره کرد

۸

پیش بالینت ز بس زرد آب کز مژگان بریخت

زعفران سود و حنوط شخص یاران تازه کرد

۹

پیشت از جان عود و ز دل عود سوزی کرده بود

هم ز سوز سینه عطر عود سوزان تازه کرد

۱۰

تا به استسقای ابر رحمت آمد بر درت

کشت‌زار عمر فانی را به باران تازه کرد

۱۱

عمر ضایع کرده‌ای دارد ز تو چشم قبول

کز قبول تو قبالهٔ عمر بتوان تازه کرد

۱۲

قدر آن داری که طغرای قبولش درکشی

کانکه مقبول تو شد توقیع رضوان تازه کرد

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی به اهتمام دکتر میر جلال‌الدین کزازی ـ ج ۲ (غزلها، قطعه ها، چارانه ها و سروده های عربی) - خاقانی شروانی - تصویر ۳۹۰

نظرات