خاقانی

خاقانی

شمارهٔ ۱۷۲ - در مرثیهٔ وحید الدین عموی خود

۱

رفت آنکه فیلسوف جهان بود و بر جهان

درهای آسمان معانی گشوده بود

۲

شد نفس مطمنهٔ او باز جای خویش

که آواز ارجعی هم از آنجا شنوده بود

۳

دست کمال بر کمر آسمان نشاند

آن گوهر ثمین که در این خاک توده بود

۴

او را فلک برای طبیبی خویش برد

کز دیرباز داروی او آزموده بود

۵

آنجا که رفته بود هم اندر زمان بدم

تب لرزهای جرم کواکب ربوده بود

۶

هر هفت کرده حور و بپوشید هفت رنگ

رخ برده بود و در کف پایش بسوده بود

۷

بی او یتیم و مرده دلند اقربای او

کو آدم قبایل و عیسی دوده بود

۸

آدینه بود صاعقهٔ مرگ او بلی

طوفان نوح نیز هم آدینه بوده بود

۹

خاقانیا به ماتم عم خون گری نه اشک

کاین عم به جای تو پدری‌ها نموده بود

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی به اهتمام ضیاء الدین سجادی - افضل الدین بدیل بن علی نجار - تصویر ۹۴۹

نظرات