
خاقانی
شمارهٔ ۲۲۰
۱
روز عمر آمد به پیشین ای دریغ
کار بر نامد به آئین ای دریغ
۲
سینه چون صبح پسین خواهم درید
کآفتاب آمد به پیشین ای دریغ
۳
سخت نومیدم ز امید بهی
درد نومیدی من بین ای دریغ
۴
غصهٔ بیطالعی بین کز فلک
درد هست و نیست تسکین ای دریغ
۵
آب رویم رفت و زیر آب چشم
روی چون آب است پرچین ای دریغ
۶
چرخ را جمشید و افریدون نماند
کز من مسکین کشد کین ای دریغ
۷
آسمان نطع مرادم برفشاند
نه شهش ماند و نه فرزین ای دریغ
۸
صاعقه بربام عمر من گذشت
نه درش ماند و نه پرچین ای دریغ
۹
از دهان دین برآمد آه آه
چون فرو شد ناصر دین ای دریغ
۱۰
مرغزار جان طلب خاقانیا
کخور گیتی است سنگین ای دریغ
تصاویر و صوت


نظرات
علی