
خاقانی
شمارهٔ ۲۲۸ - این قطعه را ارتجالا ساخته و به دار الخلافهٔ بغداد فرستاده است
۱
چو آسمان ورق عهد مقتفی بنوشت
برآمد آیت مستنجد از صحیفهٔ حال
۲
چو صبح صادق دین را نهفت ظل ابد
برآمد از پس صبح آفتاب عرش ظلال
۳
چه آفتاب که سهمش چو آفتاب از ابر
روان کند خوی تب لرزه از مسام جبال
۴
چو در چهار در ملک شد به چهار جهت
مثال نور فرستاد آفتاب مثال
۵
که آفتاب چو کرد از هوا صحیفهٔ سیم
مثال نور نویسد بر او قلم تمثال
۶
ببین مثال خلافت به دست نور الدین
که بهر دست سلاطین کنند حرز کمال
۷
فلک چو عود صلیبش بر اختران بندد
که صرعدار بوند اختران به گاه زوال
۸
خجسته نائب صدر الخلافه عون الدین
که از شمایلش آبستن است باد شمال
۹
چو پیک خواجه به دار الخلافه باز رسد
سلام بنده رساند به آستان جلال
۱۰
دریغ ننگ مجال است و بر نمیتابد
که راندمی به ثنای خلیفه سحر حلال
تصاویر و صوت



نظرات