
خاقانی
شمارهٔ ۳۱۰
۱
ای چرخ لاجوردی بس بوالعجب نمائی
کآیینهٔ خسان را زنگارها زدائی
۲
هر ساعتم به نوعی درد کهن فزائی
چون من ز دست رفتم انگشت بر که خائی؟
۳
بر سختهٔ تمام تا چند بر گرائی
دانستهٔ عیارم تا چندم آزمائی؟
۴
پیروزهوار یک دم بر یک صفت نپائی
تا چند خس پذیری؟ آخر نه کهربائی
۵
خردم بسودی آخر در دور آسیائی
بیخردگی رها کن خردم چو جو چه سائی
۶
چون صوفیان صورت در نیلگون وطائی
لیک از صفت چو ایشان دور از صف صفائی
۷
الحق کثیف رایی گرچه لطیف جایی
یکتا بر آن کسی کز طفلی بود دوتائی
۸
آن کز دهانهٔ گاز خورد آب ناسزایی
بر زر بخت آن کس بخشی تو کیمیائی
۹
از آفتاب دولت آن راست روشنایی
کو رخنه کرد روزن پشت از فراخ نایی
۱۰
خاقانیا نمانده است آب هنر نمائی
ای سوخته توانی کاین خام کم درائی
تصاویر و صوت

نظرات