خاقانی

خاقانی

شمارهٔ ۳۲

۱

خاقانیا چه مژده دهی کز سواد ملک

یک باره فتنهٔ دو هوائی فرو نشست

۲

آن را که کردگار برآورد، شد بلند

و آن را که روزگار فرود برد گشت پست

۳

گفتند خسته گشت فریدون و جان سپرد

زان تیر کز کمان کمینه کسی بجست

۴

من کاین سخن شنیدم کردم هزار شکر

واندر برم ز گریهٔ شادی نفس ببست

۵

من خاک آن، عطارد پران چار پر

کو بال آن ستارهٔ راجع فرو شکست

۶

نحسی که داشت چون مه نخشب مزوری

از لاف آفتاب او خلق باز رست

تصاویر و صوت

نظرات