
خاقانی
شمارهٔ ۳۲۷
۱
گر دیده یک اهل دیده بودی
دل مژده پذیر دیده بودی
۲
جان حلقه به گوش گوش گشتی
گر نام وفا شنیده بودی
۳
این قحط جهان کسی نبردی
گر کشت وفا رسیده بودی
۴
کشتی حیات کم شکستی
گر بحر غم آرمیده بودی
۵
میترسد از آب دیده جانم
ای کاش نه سگ گزیده بودی
۶
گر آهم خواستی فلک را
چون صبح دوم دریده بودی
۷
ور چشم فلک به شفقت استی
زو خون شفق چکیده بودی
۸
مرغ دلم زا زبان به رنج است
ورنه ز قفس پریده بودی
۹
آویخته کی بدی ترازو
گر زآنکه زبان بریده بودی
۱۰
خاقانی اگر نه اهل جستی
دامن ز جهان کشیده بودی
۱۱
هرچند جهان چنو ندیده است
او کاش جهان ندیده بودی
۱۲
با آنکه تمامش آفریدند
ای کاش نیافریده بودی
تصاویر و صوت

نظرات