
خاقانی
شمارهٔ ۳۳۰
۱
کیست ز اهل زمانه خاقانی
که تو اهل وفاش پنداری
۲
دوستی کز سر غرض شد دوست
هان و هان تاش دوست نشماری
۳
خواجه گوید که دوست دار توام
پاسخش ده که دوست چون داری
۴
تا عزیزم مرا عزیز کنی
چون شدم خوار خوار انگاری
۵
یا بلندم کنی گه پستی
یا عزیزم کنی گه خواری
۶
با من این دوستی به شرطی کن
کاخر آن شرط را بجای آری
۷
کان خطائی که حق ز من بیند
گر تو بینی ز من نیازاری
۸
ور شود خصم من زبردستی
زیر پای بلام مگذاری
نظرات
شهپر شاه هوا