
خاقانی
شمارهٔ ۳۴۹
۱
صانعا شکر تو واجب شمرم
که وجود همه ممکن تو کنی
۲
کائنا من کان خاک در توست
که زخاک این همه کائن تو کنی
۳
گرچه از وجه عدم عین وجود
نتوان کرد ولیکن تو کنی
۴
دل خاقانی اگر کوه غم است
هم در آن کوه معاون تو کنی
۵
تو خزائن نهی اندر نفسش
وز صفا مهر خزائن تو کنی
۶
گر حسودانش مساوی گویند
آن مساویش محاسن تو کنی
۷
امن و بیم از تو همی دارد و بس
که تو سوزانی و ساکن تو کنی
۸
ور ره امن تو پیش آری هم
در ره بیم هم ایمن تو کنی
۹
طاعنان خسته دلش میدارند
خار در دیدهٔ طاعن تو کنی
۱۰
تاج بر فرق محمد تو نهی
خاک بر تارک کاهن تو کنی
تصاویر و صوت

نظرات
امین کیخا