خاقانی

خاقانی

شمارهٔ ۴۴ - در ذم غرور به مال

۱

مشو خاقانیا مغرور دولت

که دولت سایهٔ ناپایدار است

۲

به دولت هر که شد غره چنان دان

که میدانش آتش و او نی‌سوار است

۳

چو صبح است اول و چون گل به آخر

که این کم عمر آن اندک قرار است

۴

به رنگی کز خم نیلی فلک خاست

مشو خرم که رنگ سوگوار است

۵

در آن منگر که نیل او سراب است

که خود نیلش سراب عمر خوار است

۶

بسا دولت که محنت زادهٔ اوست

که خاکستر ز آتش یادگار است

۷

بسا محنت که دولت، آخر اوست

که دی مه را نتیجه نوبهار است

۸

سر دولت غرور است و میان لهو

به پایانش زوال روزگار است

۹

به می ماند که می فسق است ز اول

میانه مستی و آخر خمار است

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی به اهتمام ضیاء الدین سجادی - افضل الدین بدیل بن علی نجار - تصویر ۹۱۱
دیوان خاقانی شروانی به اهتمام دکتر میر جلال‌الدین کزازی ـ ج ۲ (غزلها، قطعه ها، چارانه ها و سروده های عربی) - خاقانی شروانی - تصویر ۳۴۰
دیوان خاقانی شروانی، کتابفروشی خیام 2537 - حسان العجم افضل الدین ابراهیم بن علی خاقانی شروانی - تصویر ۳۰۱

نظرات