
خاقانی
شمارهٔ ۵۸ - در حماسه
۱
من که خاقانیم عزیز حقم
ز آن که عبدی خطاب من رانده است
۲
هرچه یارب ندای حق راندم
لاتخف حق جواب من رانده است
۳
من به کنجی و حق به هفت اقلیم
مدد سحر ناب من رانده است
۴
پیک انفاس بر طریق مراد
دعوت مستجاب من رانده است
۵
ناوک وهم بر نشانهٔ غیب
خاطر تیز تاب من رانده است
۶
گرچه دولت ضعیف، عقل قوی است
که فضول از جناب من رانده است
۷
بخت اگر خفت رای بیدار است
کز پی پاس خواب من رانده است
۸
فضلای زمانه را یک یک
چرخ زیر رکاب من رانده است
۹
وین فلک گرچه بد عمل داری است
هم به نیکی حساب من رانده است
۱۰
به همه جای نان من پخته است
به همه جوی آب من رانده است
نظرات