خاقانی

خاقانی

شمارهٔ ۶۹ - در مدح نظام الملک قوام الدین

۱

کسرای عهد بین که در ایوان نو نشست

خورشید در نطاق شبستان نو نشست

۲

عنقا به باغ بخت و سلیمان به تخت عز

با جاه نو رسید و به امکان نو نشست

۳

ادریس دین حدیقهٔ فردوس تازه یافت

رضوان ملک بر در بستان نو نشست

۴

این هفت تاب خانه مشبک شد از دعا

تا شاه در مقرنس ایوان نو نشست

۵

در طارمی که هست سه وقت اندر او سه عید

با طالع سعید به برهان نو نشست

۶

چرخ آن دو قرص زرد و سپید اندر آستین

آمد بر آستانش و بر خوان نو نشست

۷

بر درگهش که فرق فلک خاک خاک اوست

دهر کهن به پهلوی دربان نو نشست

۸

در کفش پاسبانش هر سنگ ریزه‌ای

چون گوهری بر افسر سلطان نو نشست

۹

در درس دعوت از پی هارونی درش

پیرانه سر فلک به دبستان نو نشست

۱۰

رایش که مشرفی قضا کرد عاقبت

ملک ابد گرفت و به دیوان نو نشست

۱۱

عکسی ز آخشیج حسامش هوا گرفت

بالای سدره عنصر و ارکان نو نشست

۱۲

مهر سپهر ملک بماناد کز کفش

بر فرق فرقد افسر احسان نو نشست

۱۳

بگذشت عهد ماتم و عهد بقا رسید

بر کاینات یکسره فرمان نو نشست

۱۴

جاوید باد کز کرمش جان هر گهر

بر گنج نو برآمد و بر کان نو نشست

تصاویر و صوت

نظرات