خاقانی

خاقانی

شمارهٔ ۷۳

۱

خاقانیا چو آب رخت رفت در سال

مستان نوال کس که وبال آشنای اوست

۲

بر خستگی دل مطلب مرهم قبول

نه دل نه مرهمی که جراحت فزای اوست

۳

آن را که بشکنند نوازش کنند باز

یعنی که چون شکست نوازش دوای اوست

۴

پنداری آن شتر که بکشتند، گردنش

پر زر از آن کنند خون‌بهای اوست

۵

گیرم که کان زر شود آن گردن شتر

او را ز زر چه سود که سودش بقای اوست

تصاویر و صوت

نظرات