
خاقانی
شمارهٔ ۸۶ - در بحث با معطل
۱
دی جدل با معطلی کردم
که ز توحید هیچ ساز نداشت
۲
آستین فضول میافشاند
که ز ایمان بر او طراز نداشت
۳
آخرش هم مصاف بشکستم
که سلاحی به جز مجاز نداشت
۴
نیک دور از خدای بود ز من
بد او جز خدای باز نداشت
۵
بینیازا تو نصرتم دادی
بر کسی کو به تو نیاز نداشت
نظرات