
خاقانی
شمارهٔ ۸۷ - در رثاء پسر خود رشید الدین و وفات دختر
۱
دریغ میوهٔ عمرم رشید کز سر پای
به بیست سال برآمد به یک نفس بگذشت
۲
مرا ذخیزه همین یک رشید بود از عمر
نتیجهٔ شب و روزی که در هوس بگذشت
۳
چو دخترم آمدم از بعد این چنین پسری
سرشک چشم من از چشمهٔ ارس بگذشت
۴
مرا به زادن دختر غمی رسید که آن
نه بر دل من و نی بر ضمیر کس بگذشت
۵
چو دختر انده من دید سخت صوفیوار
سه روز عدهٔ عالم بداشت پس بگذشت
تصاویر و صوت

نظرات
محمدرضا