خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

بخش ۱۰۰ - نعره زدن سام نریمان بر دیوان

۱

یکی نعره زد سام گرد آن زمان

که ای نامداران زابل‌ستان

۲

بگیرید از این دیوزادان شوم

که جائی ندارند در مرز و بوم

۳

رسیدند آن لشکری پیش سام

فرحناک و خندان و دل شادکام

۴

بگفتند دیوان هزیمت شدند

درین جنگ بی قدر و قیمت شدند

۵

ولی قلوشت را بکردند بند

ببردند دیوان ناهوشمند

۶

چنین گفت سامش کزین نیست باک

نگهدار بادش خداوند پاک

۷

اگر دور گردون مرا دم دهد

درین روی دریا گشادم دهد

۸

به دست آرمش من به هر جا که هست

به حکم خداوند بالا و پست

۹

بباشید دور و تماشا کنید

که تا من چه سازم به دیو پلید

۱۰

روان دست کرد و دو شاخش گرفت

بماندند گردان ازو در شگفت

۱۱

برآورد خنجر روان از میان

بزد بر سر و شان او را روان

۱۲

بگفتا به در رو ازین بحر آب

وگرنه به جانت فتد پیچ و تاب

۱۳

بگفتا درین بحر آبت کشم

همین دم به درد و عذابت کشم

تصاویر و صوت

نظرات