
خالد نقشبندی
غزل شماره ۱۶
۱
گرچه اسباب طرب پیش من امشب نه کم است
شادیم بی گل روی تو همه درد و غم است
۲
داب ارباب محبت نبود آسایش
لذت عاشق دل سوخته اندر الم است
۳
به امید سر خود پای منه در ره عشق
که در این مرحله سر باختن اول قدم است
۴
گردن شیشه می گیر و سفالینه جام
اگرت آرزوی تاج کی و جام جم است
۵
جان من دولت جاوبد به دنیا مفروش
گر کنی نیک نظر حاصل آن یک دو دم است
۶
گر زنی نوبت شاهی به جهان تا مانی
اولت درد سر و آخر کارت ندم است
۷
زخم ناخورده ز خالد طمع شر مدار
سینهاش گر به مثل لوح و زبانش قلم است
نظرات