خالد نقشبندی

خالد نقشبندی

غزل شماره ۲۷

۱

سوگند به خالی ز رخت گشته پدید

سوگند به خطی که به گردش بدمید

۲

سوگند به آن قامت چون سرو چمن

کاندر هوسش عمر به پایان برسید

۳

سوگند به آن فتنه که چشمش گویند

و آنگاه قسم به آن هلال شب عید

۴

سوگند به آن لعل لب و مایه جان

هر کس که بدبدش لب حسرت بگزید

۵

سوگند به آن طره پرتاب و شکن

سوگند به آن غره میمون و سعید

۶

خالد ز غمت گشته چنان زار و نزار

این بیت نکو صادق حالش گردید

۷

تصحیف برادر پدر همدم اوست

تا بر رخ تو برادر مادر دید

تصاویر و صوت

نظرات