خالد نقشبندی

خالد نقشبندی

غزل شماره ۳۲

۱

بازم افتاد به دل داغ نگاری که مپرس

لاله زاری است پر از لاله عذاری که مپرس

۲

گشته جان صید بت تازه شکاری که مگوی

شده دل بسته فتراک سواری که مپرس

۳

تا غبار فتن انگیخته در دور قمر

از خطش ره به دل آورده غباری که مپرس

۴

تا برون شد به سفر می کشد از قطره اشک

خون دل دم به دم از از دیده قطاری که مپرس

۵

گو دگر میکده را در نگشاید خمار

که مرا هست از آن دیده خماری که مپرس

۶

موسم تیر کنم گریه بحال بلبل

دارم از هجرت گل ناله زاری که مپرس

۷

تا شد از خنده گل صحن گلستان خالی

سر فرو برده به دل چنگل خاری که مپرس

۸

در نظم گهر اشک جدایی خالد

به هم آورده به امید نثاری که مپرس

تصاویر و صوت

نظرات