
خالد نقشبندی
غزل شماره ۳۸
۱
عمر شد در کار ناهموار بر باد ای دریغ
هیچ روزی روی فردا ناورم یاد ای دریغ
۲
می نهم هر دم بهایی بر هوا بیچاره من
قصر اعمالم بود بس سست بنیاد ای دریغ
۳
کرده بر آمرزش حق تکیه، بی باک از گناه
هرگز از قهاری او نایدم یاد ای دریغ
۴
آرزوی دولت ناپایدار این جهان
چند دولتهای جاویدم ز کف داد ای دریغ
۵
در گنه چندان دلیر و در نکویی ناتوان
با چنین بد خوئیم مادر چرا زاد ای دریغ
۶
راه باریک است و شب تاریک و همره دیو و دد
مانده زیر بار عصیان زار و ناشاد ای دریغ
۷
نیکی ناکرده ثبت نامه روز جزا
خالد آلوده چون خواهد شد آزاد ای دریغ
نظرات