خالد نقشبندی

خالد نقشبندی

غزل شماره ۳۹

۱

ای که رویت را بود بر مهر تابان صد شرف

تیرباران خیال غمزه ات جان را هدف

۲

نسبت ماه دو هفته با رخت از ابلهی است

نی همین نقصانش از رویت خسوف است و کلف

۳

آب حیوان، مهر رخشان در رخت باشد عیان

مشک و عنبر، شهر و شکر، لعل و گوهر در صدف

۴

دسته دسته بسته، رسته سبزه گرد سلسبیل

نقطه نقطه مشک تر بر صفحه مه بسته صف

۵

روز و شب دست امیدم در خم زلفین توست

وه درین طول امل عمر عزیزم شد تلف

۶

غبغبم در دست و لب بر لب نهادی روز وصل

زان تخیل گاه جانم بر لب است و گه به کف

۷

خالدا امید شادی بگسل از دنیای دون

لشکر سلطان غم صف صف ستاده هر طرف

تصاویر و صوت

نظرات