
خالد نقشبندی
غزل شماره ۴۰
۱
باز شد دل به درون نائره افروز فراق
چون دهم شرح غم و غصه جانسوز فراق
۲
خوابم از دیده و صبر از دل و تاب از تن شد
وای من گر همه زینسان گذرد روز فراق
۳
بسکه در آرزوی وصل توام غرق خیال
تیر مژگان شمرم ناوک دلدوز فراق
۴
دورم افکند به صد مکر و حیل از در خویش
آه ازین مکتبی مساله آموز فراق
۵
من نه آنم که از وصل تو کنم قطع امید
خرمنم گر همه بر باد دهد سوز فراق
۶
خالد سوخته از هجر تو روزش تار است
شب یلداست برش غره نور روز فراق
نظرات