خالد نقشبندی

خالد نقشبندی

غزل شماره ۴۸

۱

جانا خدا گواست ز دوریت ققنسم

وقت است کآتشت برد از جای چون خسم

۲

بی یاد رویت ار بزنم یک نفس، خدا

بندد چو مهره ششدر دور مسدسم

۳

پرسش نکردیم توبه غفلت، گمان مبر

شرمنده تلطف آن روح اقدسم

۴

من بی وفا و غافل و سرکشم نیم، ولی

حیران کار گنبد وچرخ مقرنسم

۵

در روی دهر نیست زبان آوری چو من

تحریر مدعای ترا گنگ واخرسم

۶

هر سو که بنگرم پی تسهیل مشکلی

عالم مساعد است و به کار تو بی کسم

تصاویر و صوت

نظرات