
خالد نقشبندی
قطعه شماره ۲۰
۱
از روم تا به هند گرفتیم جان به کف
بهر نثار مرقد شه بوعلی شرف
۲
بر وی قسم به جان عزیز مبارزش
کاندر وفاش کرد جوانی خود تلف
۳
هست این غلام را به درش حاجت عظیم
لطفی کنند و باز رهانندش از اسف
۴
باشد در آستانش امید شفاعتی
در حضرتی که یافت ازو هند صد شرف
۵
یمضی علی الصلاح من العمر مابقی
یاوی الی الفلاح من الذنب ماسلف
۶
شاهی به چشم خشم به بحر اربنگرد گهی
بر روی آفتاب شمارد دو صد کلف
۷
نسبت به اعتناش خزف بهتر از گهر
با قوت غناش گهر کمتر از خزف
۸
در چشم اهل دیده، مسماش همچو اسم
آئینه ایست عکس نمای شه نجف
۹
خالد خموش، هر چه تو گوئی به طرز شعر
بی دولتان مبالغه دانندش و صلف
نظرات