خیام

خیام

رباعی شمارهٔ ۱۰۲

۱

ای دل غم این جهان فرسوده مخور

بیهوده نه‌ای غمان بیهوده مخور

۲

چون بوده گذشت و نیست نابوده پدید

خوش باش غم بوده و نابوده مخور

تصاویر و صوت

نسخهٔ چاپی و مصور رباعیات خیام - تصحیح فروغی، تصاویر محمد تجویدی، خط جواد شریفی - امیرکبیر - ۱۳۵۴ » تصویر 54
داوود ملک زاده :
زهرا بهمنی :
نازنین بازیان :
علی قلندری :

نظرات

user_image
حامد
۱۳۸۹/۰۱/۱۸ - ۱۵:۵۸:۳۱
چون بوده گذشت و نیست نابوده پدیدنیست -> هست
پاسخ: نقل تصحیح فروغی مطابق متن است (نیست).
user_image
حسین
۱۳۹۰/۱۰/۱۵ - ۱۲:۱۵:۵۶

پاسخ به حامد:چون بوده گذشت و نیست نابوده پدیدواژه "نیست" صحیح استاشاره دارد به اینکه آنچه در گذشته وجود داشته "بوده است" تضمینی نیست که امروز هم وجود داشته باشد و همچنین آنچه در گذشته نبوده هم از گذشته نبوده و باز هم تضمینی بر وجودش در زمان حال نیستو در مصراع بعدی نتیجه میگیرد که بهتر است نه غم آنچه بوده و نیست را بخوری و نه غم آنچه نبوده و حال هست یا نیستنظر شخصی بود،اگر طولانی یا مبهم بیان شد پوزش میطلبم
user_image
رها
۱۳۹۱/۰۵/۲۸ - ۱۶:۵۰:۳۵
ایدل غم این جهان فرسوده مخوربیهوده نیی غمان بیهوده مخورچون بوده گذشت و نیست نابوده پدیدخوش باش غم بوده ونابوده مخور  برداشت ها:خوش بودن درمقابل بیهوده بودن 'بوده، دیروز و نابوده فردا(دی که گذشت هیچ از او یاد مکن ...)غم این جهان فانی راخوردن، بیهوده بودن-(زیستن)خوش و شادمان بودن، بیهوده نیی
user_image
Amor
۱۳۹۴/۰۸/۰۲ - ۱۱:۳۴:۴۲
دراین جهان بسی گشتم تک و تنهاعاقبت دراین دیارغربتپیدانمودن مرایک خانواده …... مهاجر دست بردن بر لغتناه من ازکوته نظری و دزدی پاک کردن نوشته های منصفحه های سپید جای گرفتن در میان لغتنامه من چنان دروحشت و رفتار گرفتار بودند غافل شدن که نامشان ثبت است بر لغتنامه منونمی توانستند بدانندصبر و سکوت هست ساختار لغات لغتنامه منمراکاری در این دیار غربت نبودبجای تک تکه ساعت فقطلغت جایگزین کردم ssssدراین شورحال خیانت در امانتدراین دیار غربتخیام پدیدارگشت و بگرفت دستم و گفتxxxxناکرده گنه در این جهان کیس بگو وآن کس که گنه نکرد چون زیست بگومن بد کنم و تو بد مکافات کنی پس فرق میان من و تو چیست بگو!
user_image
Amor
۱۳۹۴/۰۸/۰۵ - ۰۷:۰۲:۱۶
………..بجای تک تکه ساعت لغات انباشتم برای خویشتن فصول رنگارنگ پنداشتم بلطف خیانت در امانتفصل خزان چه زود بر آمد...غم غربت را لغت به لغت چاره کرده ام تاکنونغم خیانت در امانت را چه بایدکرد اکنون...زسر نیاز و اجبار دگرباردست بسوی فال بردم….این بار خیام بگفت مرا با لطف فراوان ؛…..خوش باش غم بوده و نابوده مخور.گفتمش آشکار؛خیانت در امانت دراین گفته ناپیداست.دستش را بر سینه اش کوبید گفتمیدانم چه میگوی…….نیکی و بدی که در نهاد بشر استشادی و غمی که در قضا و قدر استبا چرخ مکن حواله کاندر ره عقلچرخ از تو هزار بار بیچاره‌تر است…………
user_image
حسام
۱۳۹۴/۰۹/۲۵ - ۰۶:۲۲:۵۶
"بیهوده نئی!" این رباعی هم در جواب کسانی که میگند خیام تبلیغ لاابالی گری و بی هدفی خلقت رو میکنه.
user_image
جواد
۱۳۹۵/۰۱/۱۸ - ۱۷:۱۱:۲۷
این رباعی بر روی برج آرامگاه خیام در نیشابور چنین آمده است؛ ای دوست غم جهان بیهوده مخور بیهوده غم جهان فرسوده مخور چون بوده گذشت و نیست نابوده پدیدخوش باش و غم بوده و نابوده مخور
user_image
فرهاد
۱۳۹۵/۰۲/۲۳ - ۰۰:۵۰:۲۴
نسخه جواد گرامی درستتر مینماید. اگر هم آنگونه که گنجور نوشته باشد، معنیش این است که دلیل وحودی انسان خوش بودن و غم نخوردن است.
user_image
amor
۱۳۹۵/۰۴/۰۹ - ۰۳:۱۳:۲۰
زکودکی به ماغلط آموختن که هرکجاکه روی آسمان همین رنگست….آسمان آبی و آبی آسمانی را فرق بسیاراستیکی زمین خشک و دگری را زمینی پر آب است….. آسمان راهوشیارانه نشانه کردیدزمین را ندید و آسمان را حواله کردید……فقر و ظلم را برروی زمین آشکار نکردیدو انگاه آسمان را بروخ ماکشیدید………ای کاش آشکارمی کردید به هرکجا که روی عدالتش چنین که می بینید و میکنیم نیست……..روز و شب در سماع رقصان شد بر زمین همچو چرخ گردان شد…(Amor+Romi)…شاه وشاهان عجب کاری کردند در زمان حکومت خویششاه وشاهان ا جیر کردن دانا و نادان درکنارخویش... ز نادانان برای استحکام ارتش خویشوز دانایان برای شادی دربار خویش………...دانایان با سرودن شعر ربودن دانش جامعه خویشو نادانان جنگیدن ودادن در این راه جان خویش….در دربا دوشیدن نوشیدن و سرودن برای مردمنادانان دزدیدن و نظاره کردن بر حکم پادهشاه بر مردم……..جوانمردان و فاضلان شدن اسیر دربانانجان دادن و زنجیر شدن بدست نادانان…...آنان که سخن داشتن راهی چوبه داربودنانان که دغل و حیله باز بودن سرکاربودن……آنچکه امروز تاریج میتواند بدهد به دستمانچیست بجز سروده های دانایان وکاخ های پوسیده پادشاهان…….کجاست ان کودکان و نوجوانان عاشق کنجکاوکه آرزوی بودن و دیدن داخل این کاخ ها ……..…(Amor)…
user_image
حمید رضا صادقی
۱۳۹۸/۰۷/۱۹ - ۰۳:۵۷:۵۱
سلام دارم خدمتتو .هرچی تقطیع میکنم درست در نمیاد رفیق
user_image
امیر
۱۳۹۹/۰۵/۱۶ - ۲۰:۱۵:۲۸
چون بوده گذشت و هست نابوده پدید.معنیشن اینه که ، چون چیزی که بود الان وجود نداره و چیزهایی هستند که پیش از این نبودند .... یعنی همه چیز در این جهان گذراست. اگر در تصحیح فروغی هم اونطور ذکر شده باشه، به نظرم تصحیح فروغی اشتباهه.لطفاً یا تصحیح بفرمایید یا حداقل نسخه جایگزین رو هم قید کنید که خواننده ها بدونن.
user_image
حبیب شاکر
۱۴۰۱/۰۶/۱۷ - ۰۷:۵۲:۱۷
سلام بر دوستان گرانقدر  بیهوده غم جهان بیهوده چرا؟ بیهوده نه ای ز فکر بیهوده درآ  از بوده و نابوده و هست است زمان  بر بوده و نابوده مکن هست فدا سپاس از توجه یاران  
user_image
سیاوش عیوض‌پور
۱۴۰۱/۱۲/۰۳ - ۰۳:۰۶:۰۲
اگر آدمی بیهوده بود شایسته بود همواره در غم باشد