
خیام
رباعی شمارهٔ ۱۱
۱
ای آمده از عالم روحانی تفت
حیران شده در پنج و چهار و شش و هفت
۲
مِی نوش، ندانی ز کجا آمدهای
خوش باش، ندانی به کجا خواهی رفت
تصاویر و صوت

نظرات
هومن
ف-ش
AYM
حاجیکلایی
امید.م
شیفته می
عابد
امین کیخا
پوریا
دکتر ترابی
امین کیخا
پرز فرش
بهرام مشهور
سام
سجاد
علیرضا
nabavar
مهدی قناعت پیشه
امید راهی
امید
پوریا میر
بینام
ن
محسن عبدالهی
پاسخ است به این اندیشه : ای آنکه نتیجه ی چهار و هفتی – ای انسان که صرفا ماده هستی و از برهم کنش جهان ماده بوجود آمده ایوز هفت و چهار دایما در تفتی – و از تاثیر اینها در تکانش هستی و آرامش نداریمی خور که هزار بار بیشت گفتم – علاج این است : می خور ، که بیشتر از هزار بار به تو گفتم :بازآمدنت نیست چو رفتی رفتی- چون مردی دیگر باز نمی گردی به این جهان و جهان دیگری هم نیست ،هم زمان دو اندیشه ی بازگشت به این جهان( تناسخ) و وجود جهان معنا را نفی می کند و می خوارگی علاجی برای آرامش و زیستنی در لحظه است و اندریافت آنی که غنیمت است و دیگر هیچ گاه پیش نمی آید ، زندگی پیمانه ای است که با مرگ پایان می پذیرد ، پس ارزش آن را دریاب و می خور .
فرنوش پارسه
تسلیم
ملیکا رضایی
گرشا
حبیب شاکر
حبیب شاکر
حبیب شاکر
احمد نیکو
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
رضا فاتحیان
محمد تقیزاده
محمدحسین ابراهیمزاده