خیام

خیام

رباعی شمارهٔ ۱۱۳

۱

وقت سحر است خیز ای مایه ناز

نرمک نرمک باده خور و چنگ نواز

۲

کانها که بجایند نپایند بسی

و آنها که شدند کس نمی‌آید باز

تصاویر و صوت

نسخهٔ چاپی و مصور رباعیات خیام - تصحیح فروغی، تصاویر محمد تجویدی، خط جواد شریفی - امیرکبیر - ۱۳۵۴ » تصویر 58
داوود ملک زاده :
زهرا بهمنی :
نازنین بازیان :
علی قلندری :

نظرات

user_image
سعید
۱۳۸۹/۰۷/۱۰ - ۰۱:۵۱:۵۴
سلامنرم نرمک صحیح است.
پاسخ: با توجه به وزن شعر نمی‌تواند پیشنهاد شما صحیح باشد، ضمن این که نقل تصحیح فروغی مطابق متن است.
user_image
سعید
۱۳۸۹/۰۷/۱۰ - ۰۱:۵۴:۰۹
کانان که به جایند، صحیح است.
پاسخ: با تشکر، نقل تصحیح فروغی همین است که در متن آمده.
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۱۰ - ۱۲:۱۹:۰۲
از گذر عمر و خبر بد دیر نپایی ان ادم چشم دارد خیام سپارش ( سفارش) به برداشتن گام تندی و أقدام عاجلی بکند ولی وارونه، می ، انهم به سبک ناشتاب و نرم نرمک به ما سپرده می شود
user_image
بهرام مشهور
۱۳۹۴/۰۲/۰۷ - ۱۵:۴۶:۳۰
من اینگونه دیده و خوانده بودم :وقت سحر است ، خیز ای مایه نازنرم نرمک باده خور و چنگ نوازکانها که بجایند نپایند دگروآنها که شدند کس نمی آید باز
user_image
مجید ع
۱۳۹۴/۰۵/۱۷ - ۰۱:۲۲:۵۶
شجریان در شب های نیشابور این رباعی را به صورت زیر خوانده است.وقت سحر است خیز ای مایه نازنرمک نرمک باده خور و چنگ نوازکانان که به خوابند نپایند درازوانان که شدند کس نمی آید باز
user_image
میترا
۱۳۹۴/۱۰/۰۳ - ۱۱:۵۰:۱۹
عبارت مایه ناز در بیت اول به نظر من بعید است که از خیام باشد این اصطلاح بیشتر به تصنیف ها و اوازهای قاجاری نزدیک است تصور می کنم چیزی شبیه به این بوده که مثلا وقت سخرا ست خیز به میخانه شتاب نرمک نرمک باده خورو چنگ نواز و الی اخر - لطفا اگر کسی نظر تخصصی دراین زمینه دارند بفرمایند . در آواز استاد نازنین شجریان نیز در ابوعطا این مایه ناز درموسیقی خوب نمی نشیند. با سپاس
user_image
احمد نیکو
۱۳۹۹/۰۹/۱۱ - ۰۹:۲۴:۰۱
چون صبح دمید و دامن شب شد چاکبرخیز و صبوح کن چِرائی غمناکمی نوش دمی که صبح بسیار دمداو روی بما کرده و ما روی بخاک رباعی شماره 56 از عطار(مختارنامه) باب 44
user_image
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
۱۴۰۰/۰۵/۲۳ - ۱۳:۴۸:۴۴
 " نَرمَک نَرمَک" وقتِ سَحَر است  خیز  ای مایه یِ ناز نَرمَک نَرمَک  باده خور و  چنگ نواز   کآنها که بجایند  نپایند بسی وآنها که شدند ؛ کَس  نمیآید باز - مایه یِ ناز: ای کسی که مایه یِ فَخر  و  مباهاتِ جهانیان هستی، انسان - نَرمَک نَرمَک: آهسته و پیوسته، بدون هیچ شتاب و وقفه ای   برداشت آزاد:  با آمدن صبح, روز دیگری  به تو  هدیه شده است. ای انسان، ای کسی که مایه یِ فخر و مباهاتِ جهانیان هستی، از خوابِ غفلت بیدار شو! به یاد داشته باش که زندگی مسیر است نه هدف، پس آهسته و پیوسته بدونِ هیچ عجله ای، با بودن در زمانِ حال،  از تک تکِ لحظاتِ زندگی لذت برده و بدان که روی این کره خاکی  زشت و زیبا ، خوب و بد، شب و روز ، سیاه و سپید،... را بپذیری چرا که زندگی با همه اینها معنا پیدا میکند. فراموش نکن, به زودی زِندگانِ امروز، مُردگانِ فردا هستند و تاکنون به هیچ مُرده ای, فرصتِ زندگی دوباره داده نشده است! زِ فردا و زِ دی  کس را  نشان نیست که رفت  آن از میان  واین  در میان نیست   یک امروز است ما را  نقدِ ایام بر او هم  اعتمادی نیست  تا شام   بیا  تا یک دهن  پُرخنده داریم به مِی  جان و جهان را  زنده داریم   به تَرکِ خواب  می باید  شبی گفت که زیرِ خاک  می باید  بسی خُفت                       نظامی»خسرو و شیرین»بخش ۲۹ - دی: دیروز - زِ فردا و زِ دی  کس را نشان نیست /  که  رفت آن از میان  واین در میان نیست: اگر خوب نگاه کنی، هیچ اثری از دیروز و فردا نیست، درست همچون خواب و خیال!  چرا که دیروز از بین رفته و فردا نیز هنوز نیامده است, جز باد چیزی در دستان تو نیست! - شام: آغازِ شب، سرِ شب - یک امروز است ما را نقدِ ایام /  بر او هم اعتمادی نیست تا شام: تنها چیزی که نقدا موجود است همین امروز است که آنهم  نمی توان تا سرِ شب از آن مطمئن بود و هیچ ضمانتی برای بودن آن نیست! بنابراین بهتر است بگوئیم چیزی که نقدا موجود است همین الان است نه امروز! - پُرخنده: بسیار خندان، همیشه در حال خندیدن، همیشه شاد - جان و جهان: جهان درون و بیرون - بیا  تا یک دهن  پُرخنده داریم /  به مِی  جان و جهان را  زنده داریم: حالا که واقعیت زندگی اینگونه است بیا در لحظه یِ حال زندگی کنیم و همیشه و همه جا شاد باشیم که تنها با همین سرخوشی است که می توانیم درون مان و جهانِ پیرامونِ خود را سرشار از عشق و شور و زندگی کنیم - به تَرکِ خواب  می باید شبی گفت / که زیرِ خاک  می باید بسی خُفت: فرصتِ زندگی بسیار بسیار کوتاهست، باید از زمانِ خوابِ خود کم کرده  و به زمانِ  آگاهی و بیداری اضافه کرد، چرا که  برایِ خوابیدن آنهم زیرِ خاک! فرصت بسیار زیاد است
user_image
اشکان رنجبر بیرانوند
۱۴۰۱/۰۵/۳۰ - ۲۰:۲۶:۴۶
آیا منظور شاعر از " شدند" در مصرع آخر به همان کسایی است که در مصرع قبلش می‌گه نپاییدن(دووم نیاوردند)؟  با توجه به رباعی قبلی آیا خیام انسان‌ها رو دعوت به فیلسوف بودن(به معنای کسی که از چیزهایی که بقیه سرسری می‌گذرن شگفت‌زده بشه و هنر "شگفت‌زدگی"  رو یاد بگیره)  دعوت می‌کنه؟  به نظر شما عزیزان آیا این شگفت‌زدگی اون مستی‌ای نیست ( حس گمگشتگی‌ که علیرغم زیباییش "اشکی‌ست که خون دل درو پنهان است")که خیام ازش میگه؟  پیشاپیش سپاس
user_image
اشکان رنجبر بیرانوند
۱۴۰۱/۰۶/۰۴ - ۱۴:۴۷:۵۷
دشمن به غلط گفت که من فلسفیم ایزد داند که آنچه او گفت نیم لیکن چو درین غم آشیان آمده‌ام آخر کم از آن که من بدانم که کیم
user_image
احمد نیکو
۱۴۰۱/۱۲/۱۱ - ۱۳:۴۹:۳۰
متن بیت دوم رباعی: کانها که بجایند نپایند کَسی و آنها که شدند کس نمی آید باز  
user_image
حبیب شاکر
۱۴۰۲/۰۲/۲۳ - ۰۷:۲۹:۴۲
سلام بر دوستان عزیز  پندی دهمت به که بکارش بندی  دل شاد نما ،تا که ز شادی خندی  کی رفته دوباره آید و ما مانیم؟  از مهر جهان عاقلی ار دل کندی  سپاس از یاران
user_image
سورن صولت
۱۴۰۲/۰۶/۱۸ - ۰۵:۳۳:۳۳
صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن دور فلک درنگ ندارد شتاب کن زان پیشتر که عالم فانی شود خراب ما را ز جام باده گلگون خراب کن خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد گر برگ عیش می‌طلبی ترک خواب کن روزی که چرخ از گل ما کوزه‌ها کند زنهار کاسه سر ما پرشراب کن ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم با ما به جام باده صافی خطاب کن کار صواب باده پرستیست حافظا برخیز و عزم جزم به کار صواب کن   غزل این رباعی زیبای خیام را حافظ سه قرن بعد به سحرانگیزترین بیان سروده 
user_image
ابوتراب. عبودی
۱۴۰۲/۰۹/۱۹ - ۱۴:۴۹:۴۹
باسلام و عرض ادب محضر فرهیختگان گرامی و استادان ارجمند صدنغمه بلند شد ز هر پرده ی سازصدغنچه گل  شکفت در گلشن راز درسـی نگرفتیم نه از این و  نه آنکاین عمر بُـوَد آه و دمی مفت مباز   دیوان ابوتراب عبودی،چاپ دوم