
خیام
رباعی شمارهٔ ۱۱۵
۱
جامی است که عقل آفرین میزندش
صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش
۲
این کوزهگر دهر چنین جام لطیف
میسازد و باز بر زمین میزندش
تصاویر و صوت


نظرات
کامیار
پاسخ: با تشکر، نسخهی تصحیحی «محمدعلی فروغی/قاسم غنی» همین است (...صد ز مهر ...)، به همین لحاظ تغییری اعمال نشد.
شهبازی
سعید م
عابد
بهروز بیضایی
رامین راقب
علی عباسی
ستاره
juki
فرزین نشاطی
روفیا
بی سواد
روفیا
پیام
عباس
Hamishe bidar
Hamishe bidar
بی سواد
Hamishe bidar
محسن
مسیح جوکار
مهناز ، س
مرتضی چوپانکاره
پاسخ اتهام زنندگان را چنین گفت : دشمن به غلط گفت که من فلسفی ام ایزد داند که آنچه او گفت نیم. این
پاسخی روشن از جانب خود خیام است به اتهامات فلسفی ( بی دین بودن ) او .حال آن دوست عزیز که "تصور"فرموده اند که خیام اگر الآن خود حضور داشت به نماز خوان بودن خویش می خندید مقایسه نمایند که
پاسخ خود خیام باید مستند فرض شود یا تصور ایشان. جسارتا عرض شد.
مهرداد پارسا
بنده
محمد آزادفر
آرش محمدی
عبد
عبد
الهه
وحید سبزیانپور wsabzianpoor@yahoo.com
پاسخ داشته است، چرا در دوران کهنسالی و رشد و کمال، باید بار سفر ببندد و با دنیا و عزیزان خود وداع کند و پا در جایی گذارد که از کم و کیف آن بیخبر است؟واقعیت این است که آدمی در دوران کهولت و رویارویی با مرگ، دچار حیرت و شگفتی میشود و از خود می¬پرسد: این¬همه رنج و عذاب برای رشد و کمال، این¬همه تلاش برای یادگیری و گردآوری لوازم زندگی، این¬همه تجربههای تلخ جوانی و عبرت و پشیمانی چرا باید به مرگ ختم شود؟ خیام این موضوع را در قالب تمثیلی زیبا با زبانی فاخر و ادبی مطرح کرده است. کوزهگری کوزههایی در نهایت زیبایی و ظرافت به¬گونهای میسازد که عقل و خرد او را میستاید، بعید نمی¬نماید که این ستایش، اشاره¬ای به تبریک خداوند به خود، در زمان آفرینش آدم دارد. عقل به سبب بزرگی و عظمت آدمی با فروتنی و احترام، او را بوسه¬باران میکند. اما همین¬که جامهای لطیف و شگفت را میسازد، آنها را به زمین میزند و خُرد میکند. سعدی نیز عمر طبیعی را برای آدمی کافی نمیداند، احساس میکند که مشکلی در کار است و برای بهکاربستن تجربههای جوانی، عمر دیگری در این دنیا لازم است:.مرد هنرمند هنرپیشه راتا به یکی تجربه آموختن عمر دو بایست در این روزگاربا دگری تجربه بردن به¬کاراین ابهام و اعتراض در سخنان بسیاری از بزرگان ازجمله فردوسی در آغاز داستان رستم و سهراب، ناصرخسرو، ابوالعلای معرّی و... دیده میشود.خیام در جایی دیگر میگوید:اجزای پیالهای که درهم پیوستچندین سر و پای نازنین از سر و دست بشکستن آن روا نمی¬دارد مستاز مهر که پیوست و به کین که شکستدر جاییکه یک مست به خود اجازه نمیدهد یک کاسه را بشکند، چگونه خداوند هستی، جام وجود آدمی را به زمین می¬زند؟از این پرسش خیام برخی بوی کفر و بیایمانی به قیامت را استشمام کردهاند. برخی نیز گفتهاند: خیام با طرح این پرسش، ضرورت وجود جهان پس از مرگ را اثبات کرده است. بدین معنا که جهان هستی بدون زندگی دوباره عبث و بیهوده شده، با حکمت الهی ناسازگار است. به همین سبب، در دیدگاههای دینی و عرفانی، مرگ تولّدی دیگر برای زندگی در جهانی بزرگ¬تر است، همان¬گونه که جنین با رشد چشم و گوش و دهان و ... باید از رحم مادر خارج شود تا بتواند ببیند، بشنود، سخن گوید و ...، انسانهای کمال¬یافته نیز باید وارد دنیای جدید شوند، زیرا این دنیا ظرفیت لارم را برای یک انسان رشدیافته ندارد.اما حقیقت این است که عشق عموم انسان¬ها به زندگی، در این دنیا به¬قدری زیاد است و آن¬قدر از مرگ هراس و وحشت دارند که زنده¬ماندن در این دنیا را حتّی در زمان ضعف و پیری، به زندگی در دنیای دیگر ترجیح میدهند.
مهرداد پارسا
علیرضا
مهدی
ملیکا رضایی
ملیکا رضایی
یکی (ودیگر هیچ)
حمید رضا۴
یوسف شیردلپور
حبیب شاکر
کامران هیچ
کامران هیچ
واعظ
Soroosh Rf